شیرین کاری های پسر نازنینم

الان که دارم برات می نویسم شب نیمه شعبانه و من رفتم به حال وهوای اون قدیمها که بچه بودم .

این موقع ها که می شد همه کوچه ها را چراغونی می کردند کاغذهای طلایی و رنگی می زدند

.مجسمه درست می کردند تو هر کوچه ای بساط شیرینی و شکلات وشربت به پا بود و همه شاد بودند

چون که شب میلاد آقامون بود .یادش به خیر بچه گی ها.خیابون چهارمردان و سمت حرم چه غوغایی بود......

یک خبرخوب......

اولین کارهام  تو شماره تیر ماه برای  مجله کودک چاپ شدند.البته با یک مجله دیگه هم کار می کنم که ماه شهریور چاپ می شود.

حالا می خوام از شیرین کاریتهات بگم:

حدود 70 تا از کارتهای آموزشی تلفظ و خواندن کلمات را بلدی تلفظ کنی.البته خیلی کلمه های دیگه رو

هم می گی که توی کارتهات نیستند.الان دیگه همه چیز می گی.ابوتوس...سمند..وانت..اسم ادمها ...کارتونه ..مستربین..موش وگربه..صورتی

حتی قسطنطنیه

شعر اتل متل توتوله

آن مان نوارا

یه توپ دارم قلقلیه

ای ایران ای مرز پر گوهر

ترنم قشنگه ..سنگ کاغذ قیچی..........لالالالایی رو قشنگ با آهنگ می خونی

باباتو مجبور می کنی هر ساعتی که از سر کار میاد تو رو ببره با ماشین بگردی ..بستنی ....

استخر بادی داری که هر روز باید بری آب بازی

دست ظرف و اساسیه شکستنت هم که خوبه می ری سر وقت کابینتها تا ازت غافل می شم بشکن بشکن می کنی

عاشق هندوانه  و طالبی هستی

بهونه بابات رو خیلی میگیری

انقدر اتو بوس و ماشین بزرگ دوست داری که بابایی برات اتوبوس و کامیون اسباب بازی خریده توهم بوسشون می کنی خیلی دوستشون داری

خلاصه که مامان جان زندگی با تو برامن و بابات  خیلی شیرینه هر روز بارها خدا رو به خاطر وجودت شکر می کنم  که تو بزرگترین هدیه از جانب او برا ی من بودی

الان باید برم و شعری که برا امام زمان گفتم کامل کنم

دوستت دارم زیباترین پسر دنیا