دلتنگی امیرعلی برای باباییش
مامان جان هر وقت که می ریم قم خونه فامیلا بمونیم شما برا باباییت دلتنگی
می کنی روزای دوم سوم کلافه می شی تا می گم بابا محمد می خندی و دورو
ورتو نگاه می کنی منتظری که بابات بیاد و بغلت کنه دیشب که بابایی ا ومد
دنبالمون که بریم خونه وقتی دیدیش کلی خندیدی دیگه ازون جیغایی که
می کشیدی خبری نبود
ان شالله که خدا برا هم حفظتون کنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی