گردش پدر و پسر
سلام عزیز دل مامان ببخشید چند وقت اینترنتم قطع بود خاطراتتو ننوشتم .الان که دارم می نویسم تو با
باباییت رفتی بیرون برای عمو مهدی دنبال خونه بگردید بابات هم امشب برات یه لباس خوشگل خریده بودکه
تنت کردم
دلم به ازای تک تک ثانیه هایی که ازم دوری تنگ می شه
امشب سوپتم آوردم سر سفره که با ما شام بخوری دلبر مامان
صبحم که با با داشت چای می خورد گفتی ززز جیززززززززززز
قربون شیرین زبونیات برم مامان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی