امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

پسر زیبای مامان

بزرگ داشت مقام مادر

آسمان را گفتم می توانی آیا بهر یک لحظهء خیلی کوتاه روح مادر گردی صاحب رفعت دیگر گردی گفت نی نی هرگز من برای این کار کهکشان کم دارم نوریان کم دارم مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * خاک را پرسیدم می توانی آیا دل مادر گردی آسمانی شوی وخرمن اخترگردی گفت نی نی هرگز من برای این کار بوستان کم دارم در دلم گنج نهان کم دارم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *   روی کردم با بحر گفتم اورا آیا می شود اینکه به یک لحظهء خیلی کوتاه پای تا سر همه مادر گردی عشق را موج شوی مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی گفت نی نی هرگز من برای ا...
21 ارديبهشت 1391

دکتر رفتن امیر علی

مامان جان دیروز با بابایی رفتیم پیش دکتر عصمتی ماشالله انقدر ورجه وورجه می کردی  که نمیذاشتی دکتر راحت معاینت کنه گفت 1 سرما خوردگی خفیف گرفتی دیکه برات شربت داد برا پاهاتم پماد  زودتر خوب شو گل پسرم دلم برای صدای قشنگت تنگ شده     بعدشم من رفتم آرایشگاه تا یه مامان خوشگل بشم  آخه امسال اولین سالیه که مادر شدم خیلی خوشحالم     ...
21 ارديبهشت 1391

غروبهای بهاری

    مامان جان دیروز غروب مدام بهانه گیری می کردی  منم سوار کالسکت کردمو با هم رفتیم بیرون                         تو هم به دور و ورت نگاه می کردی و خوشحال بودی   تا رسیدیم به سبزه زارای نزدیک آپارتمانا که صدای یه آقایی اومد و گفت از لای سبزه ها حشره ای نیاد بچرو بگزه ما هم زود برگشتیم. تو  راه هر جا که کالسکت به دست انداز میافتاد میترسیدی مشتاتو فشار میدادی و خودتو  جمع می کردی منم گفتم نترس خدا مواظبته منم اگه خودمم بیفتم نمیزارم تو چیزیت بشه ...
20 ارديبهشت 1391

کسالت امیر علی

امروز پسرم صداش گرفته بدجوری گلوش اذیت می شه خیلی نگرانشم قراره باباش بیاد ببریمش دکتر مامان جان زودتر خوب شو دلم برای صدای قشنگت تنگ شده نازنینم.راستی دیشب با بابایی رفته بودی مهمونی خونه مامان جون  من چون کار داشتم نتونستم بیام .برای اولین بار صندلی ماشینتو افتتاح کردی  تو اون نیم ساعتی که نبودی خیلی دلم  برات تنگ شد آخه مامان  دلش می گیره وقتی تو نباشی عزیزم ...
20 ارديبهشت 1391

اولین غذای کمکی امیرعلی

  امروز 17 اردیبهشته و  من اولین غذای گل پسرمو  درست کردمو بهش دادم الان پسرم 4 ماه و دوازده روز داره. من براش سوپ درست کردم  البته فقط لعابشو بهش دادم .اینم چند تا عکس از  اولین غذای پسرم.قربونش برم که صورتش سوپی شده     ...
19 ارديبهشت 1391

خلاصه ای از فعالیتهای امیرعلی

   نفسم می گیرد در هوایی که نفسهای تو نیست    پسرم الان ٤ ماهته و تو  کارای زیادی یاد گرفتی  مثلا  وقتی انگشتمونو تو دستت میذاریم سرتو از زمین بلند می کنیو یه دفعه وایمیسی ما هم کلی برات  ذوق می کنیم دیگه اینکه وقتی درازمی کشی  مدام جا به  جا می شی  قلت می خوری با شکم می خوابی می خوای سینه خیز بری  دست و پا  میرنی  واسه موهای مامانی ذوق می کنی البته از اول بچه گیت هر کس موهاشو  تکون می داد می خندیدی وقتی باهات حرف میزنیم  سعی می کنی حالت چهرتو  مثل ما کنی مثلا ابرو هاتو می  ندازی بالا  چشم...
18 ارديبهشت 1391

ماه4 هفته2

کودک شما چگونه رشد می کند؟ از اين به بعد كودك شما قادر است تا در مورد دنياي اطراف خود نتيجه گيريهايي را انجام دهد. او به هر چيزي كه اطرافش باشد با كنجكاوي نگاه مي كند حتي به انعكاس شكل خودش در آينه يا يك سطح صاف. يك آينه نشكن را در برابر او قرار دهيد يا هنگامي كه آماده هستيد او را در برابر يك آينه بنشانيد. كودك شما نخواهد فهميد كه آنچه در آينه مي بيند در واقع تصوير خودش است (البته وقتي او وارد دو سالگي شود به تدريج اين مطلب را خواهد فهميد)؛ اما مهم نيست. او از خيره شدن به انعكاس شكل خود يا ديگران در آينه لذت خواهد برد و ممكن است خوشحالي اش را با يك خنده زيبا با آن دهان بي دندانش نشان دهد! زندگی شما: تغيير روابط و دوستي ها داشتن يك بچه ...
18 ارديبهشت 1391